نن آقا

صبا

در دومین روز از بهار زیبای 1390صبای عزیزمتولد شد همه چی طبق برنامه تنظیمی پیش رفت و روزسوم عید همراه مادرش به خونه اومد یک دختر خوب وهمه چی تموم و خانم که مختصر زردی گرفت ولی چون وزنش خوب بود (3500)و بعد از سه روز یک مقدار زرد شده  بوددکتر گفت چیز خطرناکی نیست  وبخودی خود خوب می شود.       این رابگم که من بدون بچه هام اصلا مسافرت نمیروم (مگر خارج ازکشور پیش بیاید)ولی آنها پیش می آید که بدون من ویاهمراه دوستانشان به مسافرت بروند ولی من بدون آنهاپایم راازشهر بیرون نمیگذار م چون انگیزه زنده بودنم همه بچه هام هستند چه برسد انگیزه مسافرتم. برای همین هم عیدامسال هی...
27 مرداد 1390

آقا پلیس سبیلووووووو

امشب افطار خونه خواهر من دعوت بودیم. محمدحسین که لباس پلیسی راخیلی دوست دارد امشب بااین لباس آمده است.   . دایی محمد حسین گریموراست او بعد از افطار از سرکار اومد برای همین هم یک مقدار از وسایلش همراهش بود وقتی افطار کرد ودید بچه ها خیلی شیطونی میکنند بچه هاراجمع کرد و صورت آنهاراکمی نقاشی کردمحمد حسین که ازهمه شان بزرگتراست بهتر نشست ونتیجه اش هم بهتر از دیگران شد. ضمنا ببخشید چندشب پیش که کارراشروع کردم نیم ه تمام ماندوکامپیوترم هنگ کرد ومن متوجه  نشدم عنوان را ثبت کرده است باعرض پوزش از همه بازدیدکنندگان .     ...
23 مرداد 1390

امیرحسین

مادر امیرحسین تصمیم داشت اورا طبیعی بدنیا بیاورد ولی درمیان کار نوارقلب بچه نشان میدهدکه ضربان قلب بچه  ضعیف شده است برای همین سریعا اوراسزارین میکنند . یک پسر کاملا سرحال وشاداب که روز چهارم پنجم تولد زردی گرفت ولی چون مادرش حالش خوب نبود اورابه بیمارستان نبردیم و دستگاه انکیباتور کرایه گرفتیم وسه روز زیرنظر دکتر دردستگاه بود که خوب شد او پسر خوبی است مثل همسن وسالاش راه افتاد و خوب ارتباط برقرار میکند والان بدلیل بیماری اون مادربزرگش هفته ای سه روز که مادرش برای ملاقات به بیمارستان میرود پیش من میماند و جای شما خالی خیلی خو ش می گذرد ومن از صبح اون روزی که امیرحسین خونه ماهست  در تهیه وتدارک غذاومیوه ودیگر خوراکی برای ا...
18 مرداد 1390

محمد حسام

محمد حسام برعکس محمدحسین درست بموقع دنیا اومداون بسیار درونگراست و دیر ارتباط برقرار میکند نشستن وتحرکاتش مثل همه بچه هابود ولی صحبت کردنش خیلی کند بود بطوریکه هنوز که دوسال و سه ماهشه خیلی از کلمات را نمی تواند درست بگویدخوشبختانه  از نظر بالینی مشکلی نداردولی دوست ندارد زیاد صحبت کنداو هم بچه بامحبتی است و ازچشمانش همه چی  میشه فهمید . محمدحسام وقتی صبح از خواب بیدار میشه اول یه فصل برای اینکه پدرش رفته سرکار گریه میکنه بعد روزش راشروع میکند مجموعا بجز پدرومادرش ومن کمی ارتباطش خوبه وبرای مدت کوتاه بامن میمونه ویا به بیرون از خانه می آید .از نوزادی محمد حسین ومحمد حسام عکسهای زیادی ندارم  بدلیل اینکه عکسهایی راکه...
18 مرداد 1390

محمدحسین

محمدحسین ٢٠روززود بدنیا آمد وخیلی ماراترساند وماهمه مراقب اوبودیم تاجون گرفت ویه خورده بزرگ شد ولی یک پسر همه چی تمام است ١٩ ماهگی حرف اومد ووقتی فقط ١٤ ماه داشت کلمات دایی - نون - داده(صادق)داداش وچندکلمه دیگرررامی گفت پسر فوق العاده باهوش وزرنگ است ودوست دارد از همه چی سردربیاورد که بعضی وقتها اینقدر درکارهاوحرفهاسرک می کشد و اظهار نظر میکند به او میگویم" خاله خانم "ولی مجموعاخیلی بامحبت است عکسی که الان درکامپیوتر از اودارم تولد ٤ سالگی است که باهدیه هایش ازش عکس گرفته ام .       ...
16 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نن آقا می باشد