نن آقا

همه نوه های من

گلهای باغچه ما

امشب بعد از یه مدت طولانی دوباره اومدم آخه یه خرده سرم شلوغ بود  وزیاد فرصت سرزدن به وبلاگ رانداشتم ولی سعی میکنم جبران کنم دراین مدت اتفاقات تلخ وشیرینی برای زندگی ماافتاد ولی الحمدولله بچه ها در شرایط خوبی هستند و دارند بزرگ می شوند  ...
22 آبان 1392

عید شما مبارک

یا مقلب / قلب ما در دست توست . یامحول حال ما سرمست توست / کن تو تدبیری که در لیل ونهار  جال قلب ما شود همچو بهار ...
4 فروردين 1392

صبا شیطون فامیل

امروز رو اختصاص دادم به صبا شیطون فامیل : صبا جون امروز میخوام درمورد تو بنویسم و خصوصیات اخلاقی و رفتاری تورو در یکسال و ٤ماهگی برات بگم . دختری بسیار شیطون که اصلا با نشستن بیگانه است و اگر هم بنشیند امکان ندارد روی زمین بنشیند حتما باید روی بلندی بنشیند یاروی نیمکت - چارپایه صندلی های بزرگ ویا دسته مبل (به هرصورت که باشد یا پارچه ای یا چوبی . بهر حال صبا زمین نمینشیند). ولی بسیار مهربان و خوش اخلاق وسازگار است  . درهرشرایطی که باشد اگر من ویا پدرش بگیم صبا بخواب همانجا سرش را میگذارد وتا اجازه ندادیم ویا بهش نخندیم امکان ندار از چایش بلند شود .   درمهمانی موبایل عموی پدرش ...
7 مرداد 1391

بازگشت دوباره

سلام عزیزای من ببخشیدکه یه مدت نبودم و ننوشتم براتون گفته بودم که دانشگاه قبول شده ام و در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل میدهم برای همین خیلی سرم شلوغ بود ویه مدت نتونستم به وب لاگ سربزنم ولی الان دیگه وقتم آزاده واز ادامه تحصیل انصراف دادم . میخواهید دلیل آنرا بدانید؟ همسرم جانباز است وخبردارشده بودم  که همسرو فرزندان جانباز میتوانند بصورت رایگان در دانشگاه آزاد ادامه تحصیل بدهند که من هم کنکوردادم و وقبول شدم موقع ثبت نام حدودا٣٠درصد تحفبیف دادند و گفتند برای ترم آینده این پول را پس میدهند و ثبت نام هم رایگان است برای بهمن ماه اعلام کردند رایگان که نشده هیچ بیایید اون تخفبف را هم تسویه ...
8 خرداد 1391

شروع فصل سرماو مریضی بچه ها

سلام این گل و اون گل و صدها طبق گل دیگه  خدمت اونایی که به ما سر میزنند وبرای ما نظر ارائه میدهند:      در روزی که قرار بود دندونی صبا را پختیم وشب همه بچه ها آمدند وجای  شماخالی خیلی خوب بود و خوش گذشت ودراین شب بود که بچه ها به این  نتیجه رسیدند که برنامه پنج شنبه ها  دوباره برقرار شود ومن صبح روز پنج شنبه  آبگوشت رابگذارم و به دانشگاه بروم وبعدازساعت ٥/١١که کلاسم تمام میشود  به خانه بیایم وناهارراآماده کنم که همین طور هم شد واز آن هفته به بعد دوباره  بچه ها پنج شنبه ها به خانه ما می آیند بجز عمه امیرحسین که پ...
7 خرداد 1391

اتفاقات مهم مهم

سلام عزیزای من / بچه های گلم ببخشید که یه مدت نتونستم براتون چیزی بنویسم. سلام نی نی وبلاگیهای عزیز/ سلام به مامان یکتا / مامان آنیسا/ نی نی دخمل / مامان ریحانه / مامان سودابه / مامان تربچه /و...... همه اونایی که به وبلاک ماسرمی زنند ومارامورد لطف خودشون قرار می دن .باور بفرمایید بااینکه روی ماه هیچکدامتان را ندیدم بعضی وقتها واقعا"دلم براتون تنگ میشه و دلم میخواد  به وبلاگتون سربزنم واحوالتون روبپرسم ویااینکه بشینم و براتون بنویسم. باوجودهمه ایناخوشحالم که این  فرصت دوباره بدست اومد.              عزیزا...
24 مهر 1390

چهل روز گذشت

روزجمعه چهلمین روز درگذشت مادرمادر امیرحسین است رفتنش بسیار غم انگیز و زود بود و برای همه  ناباورانه ! دراین مدت اندوه بسیاری برای همه وابستگان بجای گذاشت خدابیامرزخودش  هم بیماری اش را  باورنداشت ونگران موهایش بودکه آیا بعد از شیمی درمانی  به حالت اولیه برمی گرددیانه ؟او نوه هایش راخیلی دوست داشت  مخصوصاحالانخواد امیرحسین را . یکروز که باامیرحسین به عیادت رفته بودیم  باآن حالش از پسرش خواست اورا با ویلچر به سالن پایین ببرد تا امیرحسین را  ببیند .آنقدر باعشق ومحبت اورادر آغوش گرفت  و فشارداد که من بی اختیار   بیاداین شعر فریدو...
31 شهريور 1390

صوت قر آن

محمد حسین گلم امشب صوت زیبای قرآنت رابا کد ١٢برای شرکت درمسابقه گذاشتم . وقتی گفتم صدات روبرای مسابقه ضبط کنم اینقدر از مسابقه وبرنده شدن خوشت میاد که قبول کردی وهمکاری کردی . الهی قربون اون زبون شیرینت برم . امیدوارم قرآن همیشه نگهداروپشتیبانت باشه.
8 شهريور 1390

روز غم انگیز

امروز پنج شنبه است  وهمه فامیل افطار مهمون مادر شوهرم بودند وقتی از تالار برگشتیم به پدر امیرحسین خبردادندکه حال اون مادر بزرگ امیرحسین خوب نیست (یادم نیست که قبلا گفته بودم که بیماراست یانه ؟اواز حدود خردادماه به بدترین نوع سرطان خون مبتلا شده )و اوهم بسمت بیمارستان حرکت کرد که درراه خبرمی دهند که  به رحمت خدا رفته است . اون مادربزرگ زنی فداکار ومهربان بود و بطور عاشقانه وعجیبی به بچه هاش عشق می ورزید از خصوصیات بزرگ او این بودکه همیشه ودرهمه حال از بچه هاش دفاع می کردحتی اگر می دانست بچش اشتباه میکند در جمع از اوحمایت میکردخدا رحتمش کند زن خوبی بود .     ازروز جمعه صباو ...
1 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نن آقا می باشد