نن آقا

چهل روز گذشت

1390/6/31 18:17
نویسنده : مامانجون
497 بازدید
اشتراک گذاری

روزجمعه چهلمین روز درگذشت مادرمادر امیرحسین است رفتنش بسیار غم انگیز و زود بود و برای همه ناباورانه !

دراین مدت اندوه بسیاری برای همه وابستگان بجای گذاشت خدابیامرزخودش

 هم بیماری اش را باورنداشت ونگران موهایش بودکه آیا بعد از شیمی درمانی

 به حالت اولیه برمی گرددیانه ؟او نوه هایش راخیلی دوست داشت

 مخصوصاحالانخواد امیرحسین را . یکروز که باامیرحسین به عیادت رفته بودیم

 باآن حالش از پسرش خواست اورا با ویلچر به سالن پایین ببرد تا امیرحسین را

 ببیند .آنقدر باعشق ومحبت اورادر آغوش گرفت  و فشارداد که من بی اختیار

  بیاداین شعر فریدون مشیری  افتادم وهمیشه بایادآوری آن صحنه گریه میکنم

واین شعررازمزمه میکنم :

نمی خواهم بمیرم ! باکه باید گفت ؟

کجاباید صداسرداد؟

درزیرکدامین آسمان؟

روی کدامین کوه؟

که در ذرات هستی ره بردتوفان این اندوه!

که ازافلاک عالم بگذرد پژواک این فریاد!

کجا باید صداسرداد؟

فضا خاموش ودرگاه قضا دوراست

زمین کر. آسمان کوراست

نمیخواهم بمیمرم . باکه باید گفت ؟

مراد اززنده ماندن . امتداد خوردوخوابم نیست

توان دیدن دنیای ره گم کرده دررنج وعذابم نیست

هوای همنشینی باگل و سازوشرابم نیست .

نمی خواهم بمیرم تامحبت را به انسانها بیاموزم .

بمانم تاعدالت رابرافروزم . بیفروزم

خرد را  .مهررا . تاجاودان برتخت بنشانم

به پیش پای فرداهای بهتر گل  برافشانم

چه فردایی !چه دنیایی !

جهان سرشار از عشق وگل وموسیقی ونوراست ....

نمی خواهم بمیرم . ای خدا!

ای آسمان !

ای شب !

نمی خواهم !

نمیخواهم !

نمیخواهم !

مگر زوراست؟

و درادامه گریه های فراوان برای دل پراز آرزوی آن مادربزرگ و بی رحمی این دنیا

این احساس خودم رانوشتم تادرآینده بچه ها بخوانند وازبچگی

 محبت ووابستگی وهمبستگی را یاد بگیرند و بدانند که باید به بزرگترها عشق

 ورزید و حرمت آنهارا بعد از مرگ هم نگه داشت وازآنها بااحترام یاد کرد .

سخنی با نی نی وبلاگیهای عزیز:

اگر بانوشته هایم ناراحتتون کردم شرمندم دلم خیلی گرفته بود ودلم

 میخواست احساسم را بعدهاا میرحسین وصبا بدانند وآنها هم بااحترام از آن

 مادربزرگ مهربونشون یاد کنند .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نن آقا می باشد