نن آقا

شروع فصل سرماو مریضی بچه ها

1391/3/7 15:46
نویسنده : مامانجون
1,754 بازدید
اشتراک گذاری

سلام این گل و اون گل و صدها طبق گل دیگه  خدمت اونایی که به ما سر

میزنند وبرای ما نظر ارائه میدهند:

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

 

 

 در روزی که قرار بود دندونی صبا را پختیم وشب همه بچه ها آمدند وجای

 شماخالی خیلی خوب بود و خوش گذشت ودراین شب بود که بچه ها به این 

نتیجه رسیدند که برنامه پنج شنبه ها  دوباره برقرار شود ومن صبح روز پنج شنبه

 آبگوشت رابگذارم و به دانشگاه بروم وبعدازساعت ٥/١١که کلاسم تمام میشود

 به خانه بیایم وناهارراآماده کنم که همین طور هم شد واز آن هفته به بعد دوباره 

بچه ها پنج شنبه ها به خانه ما می آیند بجز عمه امیرحسین که پنج شنبه

 هادر دامغان به دانشگاه می رود.البته برای من خیلی سخت می شود بدلیل

اینکه وقتی بچه ها ازخانه مامی روند همه خانه بهم ریحته ونامرتب می شود

و واقعا مرتب کردن آن برای من خیلی سخت است باتوجه به اینکه درسهای

ارشد خیلی سنگین است و بایدوقت زیادی را برای درس خواندن گذاشت .به

هرصورت آنها این تصمیم را گرفتند ومن هم قبول کردم چون پنج شنبه هایشان

خیلی بی برنامه شده بود وبنوعی داشتند افسردگی دوری از خونه مامان می

گرفتند.

niniweblog.com

 

 دراین شب بچه ها برای صبا هدیه  هایی تهیه کرده وبرایش آورده بودند منهم

تعدادی عکس از بچه ها گرفتم که نشونتون میدم.این عکسی از دندان صبا.

 

 

 

 عکس دیگری از صبا به همراه بچه ها وهدیه عمه ومن .

بچه هایم ازمن ایراد میگیرند که چرا عکس هایی راکه از بچه ها در وبلاگ می

گذارم بالباس راحتی است ولی من همین طور راحتی و آزادی وبدون قید بودن

 بچه رادوست دارم وعاشق کف پای بچه ها هستم مثل کف پای صباو حسام 

 دراین عکس .

باشروع فصل سرما محمدحسین که به مهد کودک می رود یک سرماخوردگی

سخت گرفت بطوریکه سه روز مهدکودک نرفت وتا ٥روز سرفه میکرد بعداز او

حسام کمی سبک تر گرفت ومختصری سرفه داشت بعد از چندروزامیرحسین

گرفت که چشمتان روز بدنبیند خیلی سخت بود و٣-٤ شب از شدت سرفه

نخوابیدباوجودیکه بلافاصله بعد از اولین علائم به دکتر بردند ودارو شروع کرد هنوز 

بعد از شش روز اثراتش باقی مانده است .

خوشبختانه صبا  چون شیر مادر میخورد مریض نشده است ولی از بعد از دندان

درآوردن خیلی لاغر شده است .من از تولد اولین نوه تاکنون

 هرسال برایشان یک تکه بافتنی می بافتم امسال برای محمد حسین و حسام

نبافتم اول بدلیل اینکه محمدحسین بزرگ شده و من بافتنی بزرگ وسنگین

بخاطر درد دستم نمینوانم ببافم دوم اینکه ماشاا...مادر حسام خیلی بهتر

وباحوصله تر ازمن بافتنی می بافد وبرای رفع اشکال از من کمک می گیرد

سوم اینکه واقعا دلم برای درسهایم شور می زند و وقت ندارم .

برای همین امسال فقط دوتاتکه برای امیرحسین و صبا بافتم یک شال وکلاه برای

امیرحسین ویک کت برای صبا و شلوار وکلاه آنرابا پارچه دوختم که خیلی

قشنگ شد. ببنید شما هم می پسندید؟

 ولی عزیزای من اینو بدونید که من عاشق همتون هستم وواقعا" از صمیم قلبم همتون رو دوست دارم و از خداوند میخوام که همتون  و سلامت بداره وعاقبت بخیرتون کنه . انشاا...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نن آقا می باشد