نن آقا

صوت قر آن

محمد حسین گلم امشب صوت زیبای قرآنت رابا کد ١٢برای شرکت درمسابقه گذاشتم . وقتی گفتم صدات روبرای مسابقه ضبط کنم اینقدر از مسابقه وبرنده شدن خوشت میاد که قبول کردی وهمکاری کردی . الهی قربون اون زبون شیرینت برم . امیدوارم قرآن همیشه نگهداروپشتیبانت باشه.
8 شهريور 1390

روز غم انگیز

امروز پنج شنبه است  وهمه فامیل افطار مهمون مادر شوهرم بودند وقتی از تالار برگشتیم به پدر امیرحسین خبردادندکه حال اون مادر بزرگ امیرحسین خوب نیست (یادم نیست که قبلا گفته بودم که بیماراست یانه ؟اواز حدود خردادماه به بدترین نوع سرطان خون مبتلا شده )و اوهم بسمت بیمارستان حرکت کرد که درراه خبرمی دهند که  به رحمت خدا رفته است . اون مادربزرگ زنی فداکار ومهربان بود و بطور عاشقانه وعجیبی به بچه هاش عشق می ورزید از خصوصیات بزرگ او این بودکه همیشه ودرهمه حال از بچه هاش دفاع می کردحتی اگر می دانست بچش اشتباه میکند در جمع از اوحمایت میکردخدا رحتمش کند زن خوبی بود .     ازروز جمعه صباو ...
1 شهريور 1390

صبا

در دومین روز از بهار زیبای 1390صبای عزیزمتولد شد همه چی طبق برنامه تنظیمی پیش رفت و روزسوم عید همراه مادرش به خونه اومد یک دختر خوب وهمه چی تموم و خانم که مختصر زردی گرفت ولی چون وزنش خوب بود (3500)و بعد از سه روز یک مقدار زرد شده  بوددکتر گفت چیز خطرناکی نیست  وبخودی خود خوب می شود.       این رابگم که من بدون بچه هام اصلا مسافرت نمیروم (مگر خارج ازکشور پیش بیاید)ولی آنها پیش می آید که بدون من ویاهمراه دوستانشان به مسافرت بروند ولی من بدون آنهاپایم راازشهر بیرون نمیگذار م چون انگیزه زنده بودنم همه بچه هام هستند چه برسد انگیزه مسافرتم. برای همین هم عیدامسال هی...
27 مرداد 1390

آقا پلیس سبیلووووووو

امشب افطار خونه خواهر من دعوت بودیم. محمدحسین که لباس پلیسی راخیلی دوست دارد امشب بااین لباس آمده است.   . دایی محمد حسین گریموراست او بعد از افطار از سرکار اومد برای همین هم یک مقدار از وسایلش همراهش بود وقتی افطار کرد ودید بچه ها خیلی شیطونی میکنند بچه هاراجمع کرد و صورت آنهاراکمی نقاشی کردمحمد حسین که ازهمه شان بزرگتراست بهتر نشست ونتیجه اش هم بهتر از دیگران شد. ضمنا ببخشید چندشب پیش که کارراشروع کردم نیم ه تمام ماندوکامپیوترم هنگ کرد ومن متوجه  نشدم عنوان را ثبت کرده است باعرض پوزش از همه بازدیدکنندگان .     ...
23 مرداد 1390

امیرحسین

مادر امیرحسین تصمیم داشت اورا طبیعی بدنیا بیاورد ولی درمیان کار نوارقلب بچه نشان میدهدکه ضربان قلب بچه  ضعیف شده است برای همین سریعا اوراسزارین میکنند . یک پسر کاملا سرحال وشاداب که روز چهارم پنجم تولد زردی گرفت ولی چون مادرش حالش خوب نبود اورابه بیمارستان نبردیم و دستگاه انکیباتور کرایه گرفتیم وسه روز زیرنظر دکتر دردستگاه بود که خوب شد او پسر خوبی است مثل همسن وسالاش راه افتاد و خوب ارتباط برقرار میکند والان بدلیل بیماری اون مادربزرگش هفته ای سه روز که مادرش برای ملاقات به بیمارستان میرود پیش من میماند و جای شما خالی خیلی خو ش می گذرد ومن از صبح اون روزی که امیرحسین خونه ماهست  در تهیه وتدارک غذاومیوه ودیگر خوراکی برای ا...
18 مرداد 1390

محمد حسام

محمد حسام برعکس محمدحسین درست بموقع دنیا اومداون بسیار درونگراست و دیر ارتباط برقرار میکند نشستن وتحرکاتش مثل همه بچه هابود ولی صحبت کردنش خیلی کند بود بطوریکه هنوز که دوسال و سه ماهشه خیلی از کلمات را نمی تواند درست بگویدخوشبختانه  از نظر بالینی مشکلی نداردولی دوست ندارد زیاد صحبت کنداو هم بچه بامحبتی است و ازچشمانش همه چی  میشه فهمید . محمدحسام وقتی صبح از خواب بیدار میشه اول یه فصل برای اینکه پدرش رفته سرکار گریه میکنه بعد روزش راشروع میکند مجموعا بجز پدرومادرش ومن کمی ارتباطش خوبه وبرای مدت کوتاه بامن میمونه ویا به بیرون از خانه می آید .از نوزادی محمد حسین ومحمد حسام عکسهای زیادی ندارم  بدلیل اینکه عکسهایی راکه...
18 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نن آقا می باشد